حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان