گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت