الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را