شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند