ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند