بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند