بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند