وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی