زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم