كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم