در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش