کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش