آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش