سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است