غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است