غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
امشب شب آدینه و فردا رمضان است
تن در ذَوبان آمد و جان در طیران است
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است