از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت