با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد