بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را