در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را