در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر