کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار