تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری