صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد