میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد