میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد