گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری