سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری