سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری