اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها