او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت