توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد