این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد