دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست