بهجز رحمت پیمبر از دری دیگر نمیآمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمیآمد
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را
در سجدۀ خود شور این آیینهکاری را
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
هرچند درک ناقص تاریخ کافی نیست
در اینکه حق با توست اما اختلافی نیست
باید که گناه را فراموش کنیم
قدری به سکوت قبرها گوش کنیم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين