این صحن که بینالحرمین عتبات است
در اصل، همان عرشۀ کشتی نجات است
مستاند همه، ساقی و ساغر که تو باشی
از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی
باید که تن از راحت ایام گرفتن
دل را، ز صنمخانۀ اوهام گرفتن
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری
هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود