وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند