این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود