تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود