الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود