بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم