فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم