دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم