وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد