سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد