وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد