وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد