وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد