بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن