فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن